«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم.»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
شاید همه چیز عوض شده نسبت به گذشته تکنولوژی آدمها و.
ولی به چیزایی عوض نشده فقط اسمشون تغییر کرده
هنوز یسری آدمها اربابن یسری برده
رفتارهمونه تبعیض همونه
ارباب و برده همه جا هست تو خانواده تو جامعه و .
به وقتایی آدمها خودشون برده میشن
برده افکارشون. .
اومدم اینجا بنویسم یه چیزهایی که یادم نره
نمیدونم چرا انقد زود فراموش میکنم
یسری چیزا نباید یادم بره
درباره این سایت